دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 18 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
مقدمه
مورخ هنر قرن بیستم با مسائل ویژه ای روبروست که سنگینی آنها را خواننده در صفحات بعد احساس خواهد کرد . بنابراین بد نیست پیشاپیش سخنی دربارهء آنها گفته شود .
یکی از آنها ، شاید بدترین شان ، این مسئله است که او کلیات حاضر آماده ای را از آنچه رخ داده است به ارث می برد و دربارهء صدق و ارزش آن شک می کند . تکیه گاه های اصلی این کلیات را انقلاب های کامیابی تشکیل می دهند که یکی پس از دیگری تحقق یافته اند ، با این همه کمتر کسی می تواند ادعا کند که پیشرفتی در هنر صورت گرفته باشد . در هر صورت ، همان اندازه که خلاقیت و نوآوری برای یک هنرمند اهمیت دارد ، رابطه او با آنچه برایش به ارث گذاشته شده درخور توجه و ملاحظه است . مسئله دیگر این است که هر چقدر مورخ به زمان حال نزدیکتر می شود ، رشته پژوهشی اواز تاریخ به چیزی شبیه به خاطر نگاری تبدیل می گردد . او خود شاهد رخدادهایی بوده است که توصیف می کند و با مناقشه ها و جدل هایی که برانگیخته اند زیسته است . تامل درباره آنها بدون شک بر نگرش تاریخی او تاثیر می نهد .
تاریخ هنر مدرن در جریان رخداد آن نگاشته شده است ، یعنی تاریخ نگاری دربارهء آن با به نمایش گذاشته شدن آن همزمان بوده است . چه بسا لازم باشد که در اینجا تفکیکی بین نقد و هنر و تاریخ هنر به عمل آورم . اگر پیشاپیش تفکیک مفیدی وجود داشته باشد ، به کار هنر قرن بیستم نمی آید . منتقد در نقد و بررسی هنر مدرن گویی همان اندازه که ویژگی های ذاتی آن را می سنجد نقش [احتمالی ] تاریخی آن را نیز مد نظر قرار می دهد ، حال آنکه مورخی که برای به دست دادن روایتی عینی از رخداد ها برنامه ای را در پیش می گیرد ، دیری نمی گذرد که خود را در برابر این موقعیت می یابد که یا باید اولویت ها و ارزیابی های منتقدان را بپذیرد و یا آنکه معیار های دیگری را ، نه به دلایل قطعی تاریخی ، اساس کار خود قرار دهد . من مورخی هستم که مدت ها کار نقد کرده ام و فکر می کنم که تنها نگرشی منتقدانه ای که مورخ باید از آن بپرهیزد نگرش هوادارانهء همراه با تعصب است – یعنی نگرش منتقدی که ، به دلایل بجا یا گاه نابجا ، خود را در مقام سخنگو یاحتی رهبر یک جنبش هنری قرارمی دهد و ضمن طرد دیگرگرایش های دوران معاصر ، از گذشته برای توجیه نظر خویش بهره می گیرد .
|